شیطنت های ذهن من

هرگاه شخصی کسی را برای گناهی سرزنش کند، نمیرد تا خود به آن گناه مرتکب شود. امام صادق (ع)

شیطنت های ذهن من

هرگاه شخصی کسی را برای گناهی سرزنش کند، نمیرد تا خود به آن گناه مرتکب شود. امام صادق (ع)

جوکر

شنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۸، ۰۶:۰۶ ب.ظ

 

 

الان که دارم براتون تایپ می کنم توو کلینیک تنهام.....

 

آقای دکتر سرما خوردن و حال شون خوب نبود... دو تا نوبت رو کنسل کردیم تا برن استراحت کنن.... منم یکم به درس و مشقم رسیدم و گفتم بیام چند خط بنویسم....

 

دیروز جمعه، بعد از ظهر منو مامان خونه تنها بودیم که دائی کوچیکه زنگ زد و خبر داد دخترخاله م (دخترِ خاله دومی) توو آی سی یو هست.... منو و مامان شوکه شدیم......

 

به بابا و داداشا اطلاع دادیم و شال و کلاه کردیم بریم بیمارستان......

 

ماشین رو که از پارکینگ بردم توو کوچه، داداش بزرگه هم سر رسید.... مامان گفت ماشینت رو ببر داخل، با داداش بزرگه میریم!

 

دخترِ خاله کوچیکه هم اومد و رفتیم بیمارستان.....

 

همین که رسیدیم توو بخش آی سی یو، قاطی جمعیتی که جلوی مانیتور ها داشتن عزیزان شون رو می دیدن 😔 خودمون رو رسوندیم جلو و دخترخاله رو توو مانیتور دیدیم 😢 یهو هق هقم بلند شد.......

 

همون لحظه هم یکی از مریضای آی سی یو انگار تموم کرد و همراهاش شروع کردن به گریه و مویه کردن..... خیلی صحنه ی دردناکی بود.......

 

بعد از نیم ساعت مانیتور ها رو خاموش کردن و ازمون خواستن بریم بیرون.....

 

رفتیم خونه ی خاله بزرگه همگی...... از دست خاله دومی خیلی ناراحت بودیم چون دخترخاله چند روز بود بستری بود و به ما نگفته بود! خونواده ی شوهرخاله ی مرحومم همه می دونستن، اما ما نه! کلا در رابطه با ما همه ی زندگیش جزو راز به حساب میاد و ما نباید بدونیم! دیروزم یه بنده خدای دیگه بهمون خبر داد که اینطوری شده!

 

بگذریم.....

 

فعلا باید چند روز توو آی سی یو بمونه تا ان شاءالله بهتر که شد بیارنش بخش.... سیستم ایمنی و عصب بدنش دچار اختلال شده.....

 

خدا خودش همه ی مریضا رو شفا بده....

 

سه شنبه ای که گذشت، سانس باشگاه کنسل بود واسه همین به جاش با مربی و اون آقای جدید (شاهین) رفتیم پارک..... یکم بعدش مربیِ فوتسالِ پسرای باشگاه مون (احسان) همونی که واسه میزبانی کلی کمک مون کرد هم سر رسید....

 

خلاصه شروع کردیم به تمرین و مسابقه دادن.... خیییییلی عالی بود.....

 

همیشه وقتی بازیکن های شهرای دیگه می گفتن با مربی مرد تمرین می کنن کلی حسودیم میشد! خب قدرت دست آقایون خیلی بیشتره، واسه همین وقتی سعی کنی بتونی جواب ضربات شون رو بدی خودش بهترین تمرینه

 

اون روزم چالش سخت اما جالبی بود و کلی خوش گذشت....

 

وسطای تمرین بودیم و قرار بود من زودتر برم تا به کلینیک برسم که آقای دکتر زنگ زدن و گفتن نمیخواد بیای 😁 به جاش دوتا کار بهم سپردن که توو خونه انجام بدم.... و بدین سان چند ساعت پشت هم بازی کردیم و حالشو بردیم 😋

 

البته ناگفته نماند که یه جایی وسط بازی خوردم زمین و زانوی چپم زخمی و کبود شد 😁

 

پنجشنبه صبح هم دوباره با مربی رفتیم پارک و دوتایی تمرین کردیم.... شاهین می گفت بدنش کوفته ست و نمی تونه بیاد 😁

 

واسه امشبم مربی برنامه گذاشته بریم پارک...

 

توو این مدت اخیر سه تا فیلم دیدم.... اولیش "her" بود.... دومیش فیلم "بوی خوش زن" با بازی آلپاچینو بود که برای دومین بار تماشاش کردم.... و سومی "joker" محصول ۲۰۱۹ بود که به نظرم خیلی درد داشت......

 

یه چیزی هم در گوشی بهتون بگم.....

 

پنجشنبه مراسم چهلم دائیِ بابا بود.... غروب منو مامان و بابا و داداش کوچیکه رفتیم زادگاهش.... بعد از مراسم و شام، توو راه برگشت بابا و داداش کوچیکه بحث شون شد 😔

 

داداش کوچیکه یه مدته از کارش اومده بیرون و بیکاره! هم خودش خیلی داره اذیت میشه و هم ما غصه می خوریم.....

 

بحث شون هم در مورد همین چیزا بود 😔

 

دلم میخواد واسه داداش کوچیکه یه کاری کنم چون می دونم اونقدر غرور داره که اگه پول لازمم باشه به ما هیچی نمیگه..... می بینم این روزا چقدر کلافه ست....

 

الهی که همه ی کسایی که دنبال کار هستن، یه کار عالی با درآمد عالی پیدا کنن 🙏

 

بابا هم که..... نمی دونم دلیلش بالا رفتن سن هست یا به قول آقای دکتر دچار بحران شدن یا چی، ولی این روزا خیلی یه جوری شده......

 

آقای دکتر میگن پدر و مادرا توو این سن دچار بحران و اندوه و حسرت میشن... فکر می کنن بقیه میخوان تنهاشون بذارن واسه همین ترسِ از دست دادن دارن......

 

به مامان که گفتم تایید کرد! گفت آره این روزا خیلی غصه ی گذشته رو میخورم... غصه ی کارهایی که براتون نکردیم و رفتارهایی که کردیم و اشتباه بود 😔

 

مامان بهش اعتراف داره اما خب بابا بروز نمیده...... انگار می ریزه توو خودش!

 

خدا همه ی مامان باباها رو حفظ کنه ❤ روح مامان باباهای آسمونی هم قرین رحمت و آرامش باشه 🌷

 

چهارشنبه ۲۰ آذر سه تا مناسبت داره واسه مون! اولیش اینکه تولد مامان هست 😍 دومیش سالگرد جداییم 👧 و سومیش سالگرد عروسی داداش کوچیکه و خانومش 💗

 

به داداش کوچیکه گفتم براتون کیک بگیریم زن داداش کوچیکه ناراحت میشه؟ گفت فکر کنم آره.......

 

حقم داره، اولین سالگرد عروسی شون هست و مادرش نیست 😔

 

خدا بهشون صبر بده......

 

ولی براش گُل می گیرم ان شاءالله 🌸

 

روز دانشجوهای عزیز هم مبارک 💐

 

 

 

 

 

  • مادام کاملیا

نظرات (۸)

سلام قشنگ انرژی مثبت ورزشکار من😘😘

خدای مننننننن چقد ناراحت شدم واسه دخترخاله😭😭الهی تنشون سلامت باشه. الهی زود زود خوب بشن🙏🏻

جوونا از کاراشون راضی نیستن،.. بی انگیزه شدن نسبت به کار که صدالبته حقم دارن... خدا خودش به همه جوونا امید و اشتیاق بده. 

اخی من همش تو ذهنم بود که این سالگردا نزدیکه ها. تاریخ دقیقش خاطرم نمونده بود.

اخییییی زن داداش طفلی❤️❤️ مهربون من انقد مواظب همه ای شما

پاسخ:
ای جااان 😍 سلام ناز ِ من ❤😙
الهی آمین 😔 ما هم شوکه شدیم.....
همینطوره متاسفانه.... جریان کار داداش کوچیکه یکم پیچیده بود.. راستش منو مامان خوشحال شدیم اومد بیرون! ولی خب از اون طرف بیکار بودنش هم ناراحت کننده ست
آمین
ای من به قربون حافظه ی محشرت بشم آخه 😍 چقدر خوب یادت مونده بود که سالگردا نزدیکه ❤
اوهوم طفلی واقعا......
مهربونی توو وجود خودته که منو هم مهربون می بینی 🌸

سلام عزیزدلم

هوووم ان شاالله دختر خاله هرچه زودتر حالشون خوب بشه و مرخص شن 🙏

الهی داداش کوچیکه م به زودی کار پیدا کنه و شاغل بشه �💖نمیدونم درسته بگم یا نه.اما خواستم بگم سالگرد جداییت مبارک عزیزم 💖

باورم نمیشه از عروسی داداش کوچیکه یکسال میگذره! انگار همین چند روز پیش بود.چه زود میگذره 

پاسخ:
سلام آرزو جانم
ان شاءالله، ممنونم 🌹
الهی آمین
مرسی قشنگم 💗 واقعا هم واسم مبارکه.... می فهمم که اینجور وقتا آدم نمی دونه چی باید بگه ولی واسه یه سری ها مثل من واقعا تبریک داره
همینطوره آرزو، خیلی زود گذشت......

هدیه من جوکر رو دیروز سینما دیدم، انقدر تعریفش کرده بودن منم یا دوستم رفتم ولی واقعیتش خوشم نیومد، شاید هم من خنگم، نمیدونم... خیلی خوشحالم که ورزش میکنی مرتب، من الان یه مدت اصلا وقت نکردم. اون روز یه کم تزیین کریسمس کردم یاد تو افتادم که پارسال درخت درست کردی. 

پاسخ:
دور از جونت
خب سلیقه ها متفاوته، قرار نیست همه از یه چیز واحد خوششون بیاد
من ولی خوشم اومد چون درد و رنجش رو با تمام وجود حس می کردم و تمام حالت هاش برام قابل درک بود
ورزش عالیه... همش خدا خدا می کنم که بتونم ادامه ش بدم....
عزییییییزم 😍 آخی یادش بخیر....
چه زود می گذرن واقعا....

سلام هدیه

خدا دخترخالتو شفا بده.

خدای من! انگار همین دیروز بود که داشتی درباره عروسی داداش کوچیکه صحبت میکردی . چطور یکسال شد؟! انگار دیروز بود پسته مربوط به لباسای عروسیه داداش کوچیکه رو از دست دادم 😂 داغش حل نشده برام😆

این مملکت کاری کرد با ادمها که هرچی بدوان نمیرسن. ان شالله همه کسایی که نیاز دارن یه کارخوب جور شه براشون. ناراحت شدم واقعا.

(این کامنتو با استرس ثبت میکنم چون نمیدونم ازایموجی گوشیم استفاده کردم برات میاد یا نه )

پاسخ:
سلام فاطمه جان
الهی آمین
آره واقعا، وقتی خودمم بهش فکر می کنم انگار همین دیروز بود....... روزها چه زود می گذرن......
الهیییییی..... آخی آره نرسیده بودی ببینی 😥
همینطوره متاسفانه..... آمین
بیان با ایموجی گوشی مشکلی نداره خدا رو شکر.. راحت باش 😁

سلام عزیزم خوبی؟منم خیلی خیلی حوصله ام ابری ولی بهترم در مجموع.تو خوبی؟واتس آپت رو پاک کردی؟

ای بابا انشالله حال دختر خاله زود خوب شه

خانوم ورزشکار

پاسخ:
سلام الهام جان... خوبم
خدا رو شکر که بهتری.... منم هستم، شکر......
نه عزیزم، پاک نکردم... بهت پیام میدم
ان شاءالله
😍
مواظب خودت باش
هدیه عزیزم سلام
با همه وجود برای برای سلامتی دخترخاله ت دعا میکنم عزیز مهربونم
بستری شدن تو بیمارستان خیییییلی بده. خییییییلی :((

بخاطر کار برادرت خیلی ناراحت شدم عزیزدلم. درک میکنم که هم خودش و هم شما ناراحت و کلافه اید.
ای کاش میشد قبل از استعفا دادن یک کار مناسب پیدا میکردن و بعد از اون کار میومدن بیرون. الهی هر چه زوتر کار دلخواهشون رو پیدا کنن.

خودت چطوری ورزشکار عزیز و مهربونم. خوبی؟ مواظب هدیه نازنینما هستی؟ دوستت دارم و همیشه بیادتم خانوم گل
پاسخ:
سلام باران جانم
یه دنیا ممنونم از محبتت مهربون
آره خیلی بده..... شما خیلی خوب درک می کنی این قضیه رو 😔 الهی بگردمت....
کارش بیشتر باعث استرسی شدن مون میشد باران جان.. منو مامان از اینکه اومد بیرون کلی استقبال کردیم....
الهی آمین.. الهی که همه ی کسایی که دنبال کار هستن یه کار مناسب پیدا کنن
منم هستم.. خوبم شکر....
بله باران عزیزم 😍
منم دوستت دارم مهربون جان 😙 مرسی که همیشه بیادمی ❤
شما هم خیلی خیلی مواظب خودت باش

سلام هدیه جان عزیز من خوبی خانم ورزشکار ؟دلم برات تنگ شده بودچقدر انرژی میگیرم از پشتکارت ،برای دختر خالت خبلی ناراحت شدم الان بهترن؟ فدای بابا ومامانها بشم این بحران ها رو که ازاول هم دارن همشون😁😍😍😍انشالله همیشه شاد باشی.

پاسخ:
سلام مینای عزیزم... خوبم شکر
عزیییییییزم... ممنونم از لطف و محبتت مهربون جان 😍
آره الان بهتره، اگه خدا بخواد همین روزا مرخص میشه
راست میگی، از اول دارن 😂
قربونت برم من 😙

سلام هدیه جون  💕این روزا چقدر کم می نویسی

پاسخ:
سلام فدات شم
همین الان پست جدید گذاشتم 😉💖
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی