یک حکایت ساده مانده بود
بعدا نوشت اضافه شد!
وقتی نه می تونم به خونه چیزی بگم، و نه می تونم اصلا با کسی درباره ش حرف بزنم و نه اصلا دلم میخواد توو اینستا چیزی درباره ش بگم..... تهش بازم دلم میخواد پناه بیارم به اینجا......
تست آقای دکتر مثبت شده و از دیشب توو قرنطینه هستن 😢
منو هم تحت فشار گذاشتن که زودتر اقدام کنم چون بیشتر از دو هفته ست که علائم دارم اما دارم سعی می کنم دووم بیارم.... منی که دو هفته ست توو حبس خونگی ام!
بهشون قول دادم فردا صبح برم دنبالش.....
حال استانم اصلا خوب نیست... وقتی استادیوم رو خالی می کنن و تخت می چینن یعنی سیر صعودی ادامه داره.......
باید بریزم توو خودم و دم نزنم... باید آمار رو بدونم و خیلی چیزا رو ببینم و بشنوم و سکوت کنم.......
چی بگم؟!
خیلی مواظب خودتون باشید
یک سینه حرف هست، ولی نقطه چین بس است.......
...
ظهر ِ سه شنبه نوشت:
امروز صبح رفتم دکتر و یه سری دارو داد و گفت اگه تا فردا بهتر نشدی برو بیمارستان واسه سی تی و آزمایش!
- ۹۸/۱۲/۱۹
هدیه جان ،مطمین باش دوره اش میگذره و بهبود پیدا میکنید ،فقط قوی باش ،قوی،قوی ،به اردیبهشت ۹۹ فکر کن و برنامه هایی که دارین